ادراک زیبایی / وبلاگ دوم /

متن مرتبط با «توابع بازگشتی در زبان c» در سایت ادراک زیبایی / وبلاگ دوم / نوشته شده است

ماه در پایین

  • در ماه مهر افسون می شوی ماه در بالا درختان بسان شبح خویشند صدای گنجشکان به سکوت گراییده موسیقی لابه می کند به سکوت می رسد به سکوت می رسی یا می گرایی صبح گردیده در ماه مهر افسون می شوی با نیروی انکار نا پذیرت در جستجوی چیزی نزدیک به هیچ در حیاط توله سگ کوچک سیاه با دندان های خیلی ریز اش نرمه ی استخوان را می ساید 1382محمود معصومی  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • زیبایی در جدایی نیست

  • می خواهم برایت عاشقانه بنویسماما اگر گمان برملحظه ای دوستم نداشته ای نه من نه تو نه شعر نه صدای کوچک گام های تو آرام و بی قرار با گام های من در کوچه نه راه های آبگیر ما را نمیبخشند دختر ِ سایه ها !مرا بجو همچون که هنگام چشمان خواب رونده ام از کار و پیکار تو را می جویند !زیبای من !زیبایی در جدایی نیست 1380محمود معومی  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آن روز که بر در کوفتم

  • سال شصت وقتی ناگزیر به تهران مهاجرت کردم بعد از چندین ماه اقامت در خانه فامیل اتاقی برای خودم کرایه کردم که فعلا اونجا اطراق کنم تا بعدا یه خونه بهتر بگیرم اغلب دوستا در بدر بودن که یکیشون هم اومد به من پناه آورد بعد از حدود دو ماه یکروز دیدم ناگهان ناپدید شد متوجه شدم گیر افتاده من هم سریع رفتم خونه فقط شناسنامه و چیزایی رو که میشد از روشون هویتم رو تشخیص داد برداشتم رفتم خونه یکی از اقوام در جنوب شهر از اون خواستم یه اتاق برام پیدا کنه روز بعد او یه اتاق برایم پیدا کرد تو خونه ای که یه مرد و زن با چندتا دخترو پسرشون اونجا زندگی می کردن اتاق پایین مجاور حیاط رو دادن به من به زودی در محل کار سرپرستی ِ بخش تراشکاری رو دادن به من بعد از مدتی با خبر شدم کالج فنی ِ کرج میخواد طی آزمونی سراسری مربی فنی استخدام کنند اونجا ثبت نام کردم و تا قبل از آزمون هر روز حدود دو ساعت درس های فنی دوران تحصیلم رو تمرین می کردم یک روز فامیلم به من گفت با صاحب خونه ات داشتم صحبت می کردم گفت محمود همیشه مشغول نوشتنه نمیدونم چی می نویسه گفت منم گفتم داره خودشو برای ادامه تحصیل تو دانشگاه آماده می کنه اینها باعث شد منو خیلی قبول داشته باشن دختر بزرگشون اونقدر لاغر بود که من فکر می کردم کی باید اینو بگیره آخه اما چیزی نگذشت که دیدم مرتب لباس های قشنگ میپوشه و خیلی به خودش میرسه من همیشه فکر می کردم انتخابم نباید از روی جایگاه طبقاتی ِ دختر باشه چون از هر طبقه ای اگه آدم با فرهنگ و فهمیده ای باشه من اونو قبول خواهم کرد و این دختر رو وقتی تو خونه خودشو در موقعیتی راحت به من نشون می داد احساس می کردم آره حالا کم کم داره رو براه میشه حالا دیگه بیش از چند روز به امتحان فنی نمونده بود رفتم تو, ...ادامه مطلب

  • زندگی در نوستالوژی

  •     نوشته ی البرز معصومی نگاهی اجمالی به مجموعه شعر باران ِ تابستان سروده محمود تقوی تکیار //کم نیست آثاری که صرفا به دلیل مختصر بودن مدتهای مدید چندان به چشم جامعه نیامده است . تقوی از این دست شاعران, ...ادامه مطلب

  • از در ِ میکده

  • از در ِ بررسی از مرجع میکده طبق کپی رایت تا درگه ِ حضرت ِ دوست جان من ار برود ، مهر جانان نرود .             البرز معصومی ایرانی   , ...ادامه مطلب

  • به مناسبت فرا رسیدن زادروزم هفدهم امرداد 1395

  •   بر امواج چیزی نیست تنها باد می وزد البرز  ,به مناسبت فرارسیدن ماه محرم,به مناسبت فرا رسیدن اربعین حسینی,پیام به مناسبت فرا رسیدن محرم ...ادامه مطلب

  • نیم دایره 170 درجه

  •     همه سایتها و فایلها را بستم که ذهنم با آنها در گیر نباشد نفس ِ راحتی کشیدم فقط مثل همیشه بعد از بستن فایلها و قبل از خاموش کردن کامپیوتر، ذهنم با عکسهایی که رو مانیتور نصب کردم مشغول شد آن کوچه یک نیم دایره ی تقریبا 180 درجه بود یعنی در واقع باید من بر راه کاملا از این پهلو به آن پهلو میشدم تا مسیر را طی کنم دهقان ِ کهنسال پرسید آقای معصومی قبض برق است ؟ گفتم بله اما او متوجه شده بود که آن کاغذ ها دستنویس هستند وزیرش امضاء دارد در واقع کنجکاو شده بود آن نوشته چی هست و با آن پرسش سعی داشت شاید من برگی از آن را به او بدهم اما من به راهم ادامه دادم وقتی به خانه ی دهقان رسیدم برگی از آن را به داخل خانه اش انداختم سیصد برگ کاغذ دستنویس که مطمین بودم خیلی زود توجه جهانیان را جلب خواهد نمود حین پخش به دلیل عبور از زیر چند درخت که آلوچه های ریز ِ ترش مزه میآوردند یادم آمد که مردم این محله همین آلوچه را با آب میپختند و بعنوان خورش با برنج ِ شکسته ی پخته میخوردند در بازگشت از این محله متوجه شدم معلم ِ محله تراکت را برداشته اما از روی احترام در را نبسته و همسرش نیز چند روز بعد برای اولین با, ...ادامه مطلب

  • خواننده نباید قدرت ومهارت نویسنده را حس کند .

  •   خورخه لوییس بورخس     , ...ادامه مطلب

  • در بازگشت

  •   در بازگشت ، میان ِ ابرها چیزی به ذهن ندارم جز یاد ِ شکستن ِ شاخه ای از گلهای وحشی از درخت ِ کنار ِ راه برای تو .  /////// البرز 15 / 6 / 2016 برابر با 26 خرداد 1395 ,بازگشت در فتوشاپ,بازگشت در روانشناسی,توابع بازگشتی در c++,تابع بازگشتی در c++,روابط بازگشتی در ریاضیات گسسته,روابط بازگشتی در طراحی الگوریتم,توابع بازگشتی در متلب,روابط بازگشتی در ریاضی گسسته,توابع بازگشتی در زبان c,تابع بازگشتی در متلب ...ادامه مطلب

  • میخواهم دروغ بگویم

  •     میخواهم دروغ بگویم میخواهم باده بنوشم در کنج میکده ای که باد می وزد از شیارهای دیوار چوبی اش و شعله ی کوچک شمعی  میلرزاند سایه ای را بر دیوار و از یاد بزدایم ترا و مرا و هیچ را . میخواهم دروغ بگویم میخواهم باده بنوشم .  11 ژوییه 2016                                   البرز معصومی ایرانی , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها