داوری ِ نهایی

ساخت وبلاگ
 

در لحظه ای همه دیدگاه ِ او از ذهنم می گذرد گفت کمی حرف بزنیم گفتم میخواهم بدانم آنچه را که میخواهی بدانم و میخواهند بدانند. می دانم تو می دانی اما بسیارند که نمی دانند . من نمیخواهم نمادین یا سخنور باشم کار ِ من محافظت با تکیه به نیروی مردمی باشد. کار ِ تو محافظت با تکیه به نیروی مردمی باشد. اما نیروی منسجم بی انسجام کاری نیاید و چیزی نپاید لفظ قلم نیکو باشد اما نیکوتر آنکه رها سخن گوییم من گویم رهاتر از رها گوییم پس تو نامت چه باشد ؟ فرمانده البرز! کار ِ تو ؟ اکنون فرمانده ی سجحبجا. حبجا کجا باشد ؟ حبجا گسترده میان ِ همه ، سجحبجا متمرکز در آنجاها که هرازگاه بکار آید و اکنون هنگام ِ عمل ِ سجحبجا نزدیک است مراکز ِ رادیو-تلویزیونی اهداف سجحبجا برای تسخیر است زندانها مراکز ِ فتح مردم ِ روان گشته حول ِ حبجا و آنان که همراهند پس شما همراهانید تا امید ِ مردم عمل نماید و ادامه یابد حال که اکنون فرمانده هستی پس بعدا نیز فرمانده باش خواهم بود همچنان محافظ ِ کشورم  و جهان. خواهم بود اما تو بگو چرا او را به مرض ِ خون و جنون بردی و بگذاشتی تا مشتی فرومایه بر جایش نشینند ؟ زیرا اگر تو با فرزندش یکجا نشینی باید که نیای تو نیز با او یکجا نشینند منهای نیای او منهای نیای تو اگر چنین نبود فرزند، شاه و تو وزیری بیش نبودی نه آنکه وزارت کسر شان باشد اما تو را وزارت مکدر سازد ونور از تو رباید تو با شمشیر آمدی تا نور بر تیغ ِ شمشیرت درخشان گردد و اگر مردمان شاه خواهند پس از نور ، فرزند تو و نور شاه گردد و چنین سان میانتان عدالت برقرار گردد پس اکنون نیرو ببایدت آراست تا بیرقت بر فراز بام ها به اهتزاز گردد و هر آنکه در مقابل ایستد نقش بر زمین گردد. 


                       

                                البرز معصومی ایرانی

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۶ساعت 22:5  توسط محمود معصومی ایرانی   | 
ادراک زیبایی / وبلاگ دوم / ...
ما را در سایت ادراک زیبایی / وبلاگ دوم / دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edrakezibayio بازدید : 155 تاريخ : شنبه 23 دی 1396 ساعت: 23:14